رحمان کریمی اشک دختر رَز پرسیدم از دختر رَز شبی در وصال او: از چه گریه می کنی مدام ؟ گفتا: ازین ولایت خراب و آنهمه شهیدان سر به دار باغ عاشقان ای نفرین بر این فقیهان و « ولیّ » نابکارشان .