آنچه حاکمیت آخوندی طی ۴دهه بر سر ایران و ایرانی آورده نه تنها کمتر از ایلغار مغول در فلات ایران نبوده، بل بیشتر و فاجعهبارتر از آن است.
این حاکمیت بیگانه با ایران و ایرانی، برای توجیه جنایتهای ننگین خود، مردم ایران را از «نفوذ بیگانگان» میترساند اما کدام بیگانهٔ اشغالگر میتوانست ایران و مردم ایران را اینگونه بر خاک سیاه بنشاند.
آخوندهای حاکم در آموزههای ارتجاعی و عهد عتیق خود صحبت از پیروی نکردن از «سنت الاولین» و اعتقادات قدما و پیشینیان میکنند اما نمیگویند که حکم وحشیانهٔ سنگسار، اجرای حد و تعزیر و تازیانه زدن در انظار عام، پیروی از کدام ارتجاع قرونوسطایی است. اینجا که میرسد آگاهانه فراموش میکنند به چنین چیزهایی مارک خرافه و گبرپرستی بزنند؛ زیرا به این اقدامات جنایتکارانه برای استمرارحاکمیتشان نیاز مبرم دارند
فراخوان برای برای به آتش کشیدن نمادهای اختناق
در فراخوان ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور به مناسبت جشن ملی چهارشنبهسوری از همهٔ هموطنان خواسته شده است که آخرین هفتهٔ سال را به هفتهٔ اعتراض و آتش علیه اهریمنان عمامهدار تبدیل کنند. منظور از هفتهٔ اعتراض و آتش، الگو قرار دادن اقدامات شجاعانه و تحسینبرانگیز کانونهای شورشی در سراسر ایران است. کانونهای شورشی در ماههای اخیر به فعالیتهای گستردهای دست زدهاند. آنها نمادهای جهل و تزویر و اختناق بنرها و تصاویر خامنهای و خمینی را در هر جا و حتی در زیر گوش ارگانهای سرکوب به آتش میکشند و خاکستر میکنند.
فرارسیدن چهارشنبه سوری، این جشن بزرگ آتش، بهترین فرصت برای عمومی کردن و همهگیر نمودن این جرأت و جسارت بنبستشکنانه و قیامآفرین است.
در این مقاله تلاش خواهیم کرد، به ابعاد مختلف این فراخوان بپردازیم. نخست اجازه دهید نگاهی داشته باشیم به رویکرد دیکتاتوری قرونوسطایی آخوندی به سنت-ملی میهنی چهارشنبه سوری و علت هیستریک شدن آنها هنگام شنیدن نام چهارشنبه سوری و هر نام دیگری که یادآور عظمت ایران و فرهنگ ایرانی است.
دشمنی آخوندها با فرهنگ و سنتهای ایرانی
در این واقعیت مسلم هیچ تردیدی نیست که برای ولایت سفیانی خامنهای و مجیزگویان قلمبهمزد و شحنگان پولپرورد او، ایران و هر آنچه وابسته به ایران و ایرانی است، ارزشی ندارد. سردمداران این رژیم بارها در خفا و علن گفتهاند که مهم برای آنها «اسلام!» [بخوانید حاکمیت و منافع خودشان] است، نه چیز دیگر. آنها در این رهگذر به ایران، این مرز پرگهر تنها بهعنوان گوشت قربانی برای رسیدن به منویات پلیدشان نگاه میکنند. شاهد برای این مدعا وضعیت کنونی ایران ماست. در یک ارزیابی شتابزده اگر بخواهیم دست به مقایسه بزنیم آنچه حاکمیت آخوندی طی ۴دهه بر سر ایران و ایرانی آورده نه تنها کمتر از ایلغار مغول در فلات ایران نبوده، بل بیشتر و فاجعهبارتر از آن است.
این حاکمیت بیگانه با ایران و ایرانی، برای توجیه جنایتهای ننگین خود، مردم ایران را از «نفوذ بیگانگان» میترساند اما کدام بیگانهٔ اشغالگر، میتوانست ایران و مردم ایران را اینگونه بر خاک سیاه بنشاند. توجه کنید این مفاهیم را در قرن بیستویکم مورد بررسی قرار میدهیم؛ نه دوران حمله چنگیز و هلاکو.
حملهٔ مغول به ایران دربرگیرندهٔ ۳لشکرکشی در فاصله سالهای ۱۲۱۹ تا ۱۲۵۸ میلادی (۶۱۶ تا ۶۵۶ ه.ق) است. این لشکرکشیها منجر به خاتمه حکومت خوارزمشاهیان، خلافت عباسیان، اسماعیلیه الموت و حکومتهای محلی اتابکان سلجوقی و ایجاد حکومت ایلخانان مغول به جای آنها در ایران شد.
شگفتا که این وقایع در طول ۴دهه انجام شدهاند؛ یعنی چیزی مشابه عمر ننگین این حکومت با تمام فراز و نشیبهای آن تا نقطهٔ کنونی.
چهارشنبه سوری ـ آسیب حاکمیت ولایت فقیه به فرهنگ ایران، بسا بیش از ایلغار مغول
کانونهای شورشی در ماههای اخیر به فعالیتهای گستردهای دست زدهاند. آنها نمادهای جهل و تزویر و اختناق بنرها و تصاویر خامنهای و خمینی را در هر جا و حتی در زیر گوش ارگانهای سرکوب به آتش میکشند و خاکستر میکنند.
فرارسیدن چهارشنبه سوری، این جشن بزرگ آتش، بهترین فرصت برای عمومی کردن و همهگیر نمودن این جرأت و جسارت بنبستشکنانه و قیامآفرین است.
حذف چهارشنبه سوری و سایر آیینها و سنتهای ملی، در این حاکمیت ایران ستیز
آیینها، سنتها و باورداشتهای ملی، بخشی از هویت فرهنگی یک ملت را تشکیل میدهند. ادوارد تایلور، شاعر آمریکایی(۱۹۱۷–۱۸۳۲) فرهنگ را، مجموعه پیچیدهای از دانشها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هر چه که فرد بهعنوان عضوی از جامعه از جامعه خویش فرامیگیرد تعریف میکند.
بخشی از فرهنگ را هم سنتها و مراسم میسازند. آنها تفکر و باوریاند که برخوردار از آدابی تکرارشوندهاند. به سخن دیگر، آیینها و سنتها اعمالی تکراری پیرامون فرهنگاند. همین فرهنگ است که مرزهای یک جامعه و باورهای مردمان آن را مشخص میکند و در شکل دادن به هویت فرهنگی نقش دارد.
خمینی با عمامهداران مذهبپناه که نام ایران را به جبر، تکلف و تصنع یدک میکشیدند از ابتدای به قدرت رسیدن، فرهنگ کهن ایرانزمین را به سخره گرفت و مورد ایلغار خود قرار داد؛ فرهنگ غنی ایران فرهنگی است که با اقتدار طی سدهها و هزارهها ایران را در برابر هجوم کشورگشایان، زندگیستیزان و جهانخواران خونآشام حفظ کرده است. هولاکو و اباقاخان یا بایدوخان و غازانخان و اولجایتو خدابنده و ابوسعید و طغاتیمورخان نیامدند که سنت، فرهنگ و باورهای ایرانی را مسخ کنند. به گواهی تاریخنگاران، این مغول بودند که در فرهنگ نیرومند ایران به تحلیل رفته و از آن تأثیر پذیرفته و مجذوبش شدند؛ تا جایی که در برابر آن سر تعظیم فرود آوردند.
مغول بدوی و بیاباننشین و بیگانه با تمدن و زندگی فرهنگی، تحت تأثیر ایرانیها به بزرگداشت قهرمانان ملی ایران در کتاب شاهنامهٔ فردوسی نشست و سعی کرد با برقراری پیوند میان خود و آن قهرمانان، برای خویش پیوند و نسب و آبرو و آوازه بجوید. تا دو نسل بعد از چنگیزخان، آداب و رسوم مغولی بهشدت متأثر از آداب و رسوم ایرانی بود. ابوسعید بهادرخان وقتی بر تخت نشست به حمدالله مستوفی فرمان داد از بین نسخههای خطی موجود، شاهنامه را گردآورد. در این عصر بود که همچنین بخشی از شاهنامه مصور گردید؛ البته این تلاش از دوران غازانخان شروع شده بود.
با این پیشزمینه حال نگاه کنیم ببینیم خمینی و یک دوجین از آخوندهای عمامهدرشت او چه بلایی بر سر فرهنگ، زندگی، باورها و اعتقادات و همه چیز ایران و ایرانیها آوردهاند.
مراسم چهارشنبه سوری در حاکمیت ولایت فقیه جرم است اما بردن کودکان به تماشای حلقآویز، آزاد
چهارشنبه سوری در تلقی ایرانستیزانهٔ تئوریسینهای رژیم
مرتضی مطهری:
«نیاکان ما در گذشته چنین میکردند ما همچنین میکنیم. چهارشنبه آخر سال میشود، آخر سال شمسی، چهارشنبهٔ آ خر اسفندماه میشود. بسیاری از خانوادهها، که باید بگویم، خانوادههای احمقها، بسیاری از خانوادههای احمقها ده یا الله آتشی روشن میکنند، هیزمی روشن میکنند، بعد آدمهای سرو برو گنده، با آن هیکلهای نمیدانم چنین و چنین، از روی آتش میپرند. ای آتش زردی من از تو سرخی تو از من. آه! این چقدر حماقت است. خوب چرا چنین میکنید؟ آقا یک سنت است مال ما مردم. از قدیم پدران ما چنین میکردند».
دشمنی با چهارشنبهسوری در جای دیگر از اظهارات مرتضی مطهری:
«آتش روشن کردن شعار آتشپرستان است. از روی آتش پریدن در چهارشنبهٔ آخر سال در اسلام بوی کفر میدهد. سرخی تو از من، زردی من از تو در اسلام شرک و کفر است. اینها شعار گبرها و آتش پرستهاست. اسلام برای مبارزه کردن با اینها آمده».
آخوند خزعلی:
«چرا مردم ایران عید نوروز را عید بزرگ خود قرار میدهند؟ این یک خفتگی در ماست».
جناب تئوریسین، که از نام بردن از چهارشنبه سوری نیز ابا دارد و به جای آن عبارت «چهارشنبهٔ آخر سال!» را به کار میبرد، جابهجا به خانوادههای ایرانی توهین میکند و آنها را گبر و آتشپرست مینامد و به شرک و کفر متهم مینماید.
این قبیل حضرات در آموزههای ارتجاعی و عهد عتیق خود صحبت از پیروی نکردن از «سنت الاولین» و اعتقادات قدما و پیشینیان میکنند اما نمیگویند که حکم وحشیانهٔ سنگسار، اجرای حد و تعزیر و تازیانه زدن در انظار عام، پیروی از کدام ارتجاع قرونوسطایی است! اینجا که میرسد آگاهانه فراموش میکنند به چنین چیزهایی مارک خرافه و گبرپرستی بزنند؛ زیرا به این اقدامات جنایتکارانه برای استمرار حاکمیتشان نیاز مبرم دارند.
حضور «شتر!» و «حله یمنی!» در احکام دیه، در قرن بیستویکم
علی خامنهای و دستاربندانش در همان حال که از پیشرفتهترین تکنیکهای کشتار جمعی مانند موشک دوربرد و پهپاد و سلاح شیمیایی برای قصابی انسان استفاده میکنند و با آن که مدتها بهدنبال تحقق رؤیای سوختهٔ تولید بمب اتمی بودند اما در تنظیم قوانین ارتجاعی و قرونوسطایی خود در بحث «دیه»، هنوز به قوانین عربستان ۱۴قرن پیش و شتر و گاو و گوسفند و دینار و حله یمنی استناد میکنند. با هم بخوانیم:
«بر اساس شرع و قانون مجازات اسلامی، دیه نفس انسان مسلمان یکی از امور ششگانه زیر است که قاتل در انتخاب هر یک از آنها مخیر بوده و تلفیق آنها جایز نیست:
- ۱۰۰شتر سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشند.
- ۲۰۰گاو سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشند.
- ۱۰۰۰گوسفند سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشند.
- ۲۰۰دست لباس سالم از حلههای یمن
- ۱۰۰۰دینار مسکوک و غیرمغشوش که هر دینار یک مثقال شرعی طلا به وزن ۱۸نخود است.
- ۱۰۰۰۰درهم مسکوک سالم و غیرمغشوش که هر درهم به وزن ۶/۱۲نخود نقره میباشند».
(تسنیم ۲۶دی ۹۴)
تکرار پرواز شادمانه از فراز آتش، در هر چهارشنبه سوری، یادآور عبور سیاوش از دالآن شعلههاست. برای دفاع از قداست زندگی، گاه باید تمام قامت به آتش زد، با زرد و سرخ اخگرها درآمیخت و شیداوار با آتش به رقص برخاست. آتش و زندگی، دو معنای زنده بودن، در دو روی یک سکهاند.
- دیدن گلبوتههای آتش در خیابان، شعلههای برافروختهٔ قیام و اعتراض را تداعی میکند. این آتش برای مردم ایران نویدبخش و بشارتآور پایان سیاهی و نکبت و زمهریر آخوندی است و برای آخوندها هراسآور و هولافزاست؛ زیرا در رقص آن، پایان خود را به چشم میبینند.
دلیل وحشت دستاربندان ریایی از چهارشنبهسوری
خمینی، این ابوالهول عبوس، دشمن خنده و شادی و مروج و بنیانگذار عزا، ماتم و گریه و مصیبت و نکبت و بدبختی، در توصیف گریه و ماتم تا آنجا پیش میرود که حیات خود و دیگر آخوندها و ناندانی همپالگیاش را ناشی از آن میداند. او میگوید:
«همین گریه ها نگه داشته این مکتب را تا اینجا و همین نوحه سرایی ها، همین هاست که ما را زنده نگه داشته».
(موعظة خمینی در جمع روضهخوانها ۱۷تیر۱۳۵۸)
حاکمیت دستاربندان برای کشتن روح سرزندگی در یک ملت، نیازمند مروج عزا، لباس سیاه، چادر سیاه و هر آنچه از سیاهی و کبودی است. در نقطهٔ مقابل فرهنگ ایران زنده، پویا و زندگیزاست. در نمادهای سفرهٔ هفتسین دقت کنیم. در آنها روح سرشار و پویای زندگی را میبینیم. سبزه، سمنو، سنجد، سیب سرخ، آینه و ماهی سرخ و... تنوعی از رنگهای شاد ما را به روح معصوم و زیبای انسان سفر میدهند. این همان عشق است که زندگی انسان با آن و در پرداخت بها برای آن خلاصه میشود.
تلألوء سرزندگی، نشاط و امیدواری ایرانیان در نمادهای زیبای سفرهٔ هفت سین
زندگانی شعله میخواهد
آتش برای ایرانیان مظهر پاکی و پاکباختگی، گرما، شور و اشتیاق است. آنها بر آتش، پریدن از روی آن را نیز افزودهاند. افزون بر این شعار «زردی من از تو، سرخی تو از من» بیانگر به آتش سپردن هر نوع زردی، زردرویی، ترس، دلمردگی و یأس به آتش و ستاندن سرخی، سرخرویی و نشاط و جنگاوری و شور و سرزندگی و گرما و اعتماد و یقین از آن است. در عینحال تکرار پرواز شادمانه از فراز آتش، در هر چهارشنبه سوری، یادآور عبور سیاوش از دالآن شعلههاست. برای دفاع از قداست زندگی، گاه باید تمام قامت به آتش زد، با زرد و سرخ اخگرها درآمیخت و شیداوار با آتش به رقص برخاست. آتش و زندگی، دو معنای زنده بودن، در دو روی یک سکهاند.
آری، آری، زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست
گر بیفروزیش
رقص شعلهاش در هر کران پیداست
ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست
زندگی را شعله باید برفروزنده
شعلهها را هیمه سوزنده
چهارشنبه سوری نشانی از زنده بودن فرهنگ ایرانی
فرهنگ ایرانی با قدمت دیرینهٔ خود آنچنان نیرومند، بارور و بارآور و اصیل است که هیچ تهاجم خارجی نتوانسته است آن را از ریشه برکند. به یقین باید گفت حتی با سیلاب سهمگینی از عزا، سیاهپوشی، نکبت و آخوند نیز نمیتوان فرهنگ شادی، سبزینگی و نوزایی را زندگی ایران و ایرانی زدود.
آنان که خواستهاند با این ریشهٔ ستبر و دویده تا اعماق زورآوری کنند، خود از ریشه درآمده و طعمهٔ تندبادهای فنا گشتهاند. حکومت آخوندی اولین و آخرین آنها نیست.
در حرفهای سردمداران حکومت اگر دقت کنیم نشانههای آشکاری از عقبنشینی آنها را در برابر این فرهنگ ریشهدار مشاهده میکنیم. به آنها تحمیل شده است که به جای چهارشنبهٔ آخر سال از اصطلاح چهارشنبهسوری استفاده کنند و اصطلاح موهن و آخوند پسندانهٔ «چهارشنبه سوزی» را از روی این آیین ملی بردارند. رویکرد آنان در مقابل اقبال مردم ایران به آیینهای ملی، اکنون یک رویکرد منفعل و تدافعی است. آنها دریافتهاند که نمیتوان با باور داشتهای این ملت و میهن درافتاد زیرا در درافتادن با آن برافتادن خود را میبینند. تهدیدها و توپ و تشر آمدنهای آنان فقط تا قبل از برگزاری چهارشنبهسوری است، وقتی میبینند کاری نمیتوانند بکنند از دور فقط نظارهگر هستند تا دامنههای آن دامن خودشان را نگیرد. اما امسال متفاوتتر از هر زمان است. زیرا چهارشنبهسوری به طرزی عجیب با کانونهای شورشی و آتش زدن نمادهای جهل و سرکوب روی هم افتاده است. دیدن گلبوتههای آتش در خیابان، شعلههای برافروختهٔ قیام و اعتراض را تداعی میکند. این آتش برای مردم ایران نویدبخش و بشارتآور پایان سیاهی و نکبت و زمهریر آخوندی است و برای آخوندها هراسآور و هولافزاست؛ زیرا در رقص آن، پایان خود را به چشم میبینند.
چهارشنبه سوری و سوزاندن بنرهای دیکتاتور، در هر کوی و برزن
چهارشنبه سوری پس گرفتن ایران از دهان آخوندها
اگر دیکتاتوری آخوندی میخواهد چهارشنبهسوری به سور تبدیل نشود و سوت و ساکت و کور بماند، بر ماست که آن را به جشن ملی تبدیل کنیم؛ جشنی توأمان با جنگ برای بیرون کشیدن ایران از دهان حاکمیت استبداد مذهبی. چهارشنبهسوری فرصتی برای گردآمدن حول آتش و به دور ریختن جداییها و فاصلهها. بهانهیی است برای تشکیل اجتماع و کانونهای گرم شورشی. گردآمدن در محلهها در پای بتههای آتش دلهای ما را به هم نزدیک میکند، ترسهایمان را فرو میریزد و جمع بودن خودمان را به چشم میبینیم. قدرت در جمع ماست. وقتی دستهایمان در هم گره میشوم درمییابیم که بسیار نیرومند هستیم و آنها (شحنگان هراسان ولرزان حکومتی) در برابر ما هیچ هستند. بنابراین بر ماست که جرقههای آتش را برگیریم و در همهٔ شهر بپراکنیم. نباید بگذاریم جایی از شهر سوت و کور سرد و خاموش و بدون گرما و روشنی بماند.
دلیل دشمنی رژیم با ترقه، فشفشه و آتشبازی در چهارشنبهسوری
چرا آخوندها در چهارشنبهسوری از صدای ترقه و نارنجک میهراسند؟ چرا آنان خانوادههای ایرانی را از عواقب اینکار میهراسانند؟ آیا حس انساندوستی آنها گل کرده و زیاد از حد رقیقالقلب تشریف دارند یا کاسهیی در زیر نیمکاسه است؟ واقعیت این است که انفجار هر ترقه یادآورد صدای گلوله و میدان جنگ است. در دل آنها ترس مینشاند، در نقطهٔ مقابل، جرأت و جسارت و روحیهٔ سلحشوری را در بچهها، نوجوانان و جوانان زنده میکند و باعث میشود آنها از صدای گلوله و تفنگ پاسداران و بسیجیان نهراسند. آنها از تبدیل شدن محلهها و کوچهها به میدان جنگ سخت میپرهیزند؛ چون بازندهٔ اصلی این میدان هستند. میدانند وقتی کوچه و خیابان شعلهور شود و مردم به نیروی خود ایمان بیاورند، قیام راه خواهد افتاد و دیگر قابل مهار نخواهد بود.
چهارشنبه سوری زمینهای مناسب و مهیا برای تشکیل کانونهای شورشی است. کانون شورشی میتواند از دو یا چند نفر تشکیل شود و دست به پراتیکهای مختلفی مانند شعارنویسی، پخش اعلامیه، فیلمبرداری از تظاهرات و صحنههای قیام، بردن شعارهای مردمی و قیامآفرین به میان مردم، تشکیل کانونهای شورشی دیگر و دهها و صدها اقدام خلاقانه در راستای قیام باشد. از همین الآن میتوان به آن اقدام نمود. مهمترین پراتیک برای کانون شورشی همانطور که در فراخوان ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور نیز آمده است، «سوزاندن مترسکها و بنرهای خمینی و خامنهای و روحانی» است. این اقدام انقلابی، ملی و میهنی «روشنی بخش قلبهای مردم دردمند ایران است».
چهارشنبه سوری نقطه تلاقی ایران، قیام و آزادی
مطابق آنچه گفتیم در چهارشنبه سوری، چند ویژگی مهم وجود دارد که باور به آنها بسیار کارگشا و چارهساز است:
۱ـ چهارشنبهسوری فرصتی است برای گردآمدن و تشکیل اجتماع دادن. این فرصت یک فرصت طلایی است و زمینهٔ آن بگونهیی سیستماتیک فراهم است. بنابراین باید آن را غنیمت شمرد.
۲ـ همانگونه که گفته شد،آتش افروختن در چهارشنبه سوری، به همان میزان که در دل ایرانیان امید و شوق و گرما میافروزد در دل پاسداران، بسیجیان و آخوندها رعب و هراس میافکند.
۳ـ چهارشنبهسوری زمینهای مناسب و مهیا برای تشکیل کانونهای شورشی است. کانون شورشی میتواند از دو یا چند نفر تشکیل شود و دست به پراتیکهای مختلفی مانند شعارنویسی، پخش اعلامیه، فیلمبرداری از تظاهرات و صحنههای قیام، بردن شعارهای مردمی و قیامآفرین به میان مردم، تشکیل کانونهای شورشی دیگر و دهها و صدها اقدام خلاقانه در راستای قیام باشد. از همین الآن میتوان به آن اقدام نمود. مهمترین پراتیک برای کانون شورشی همانطور که در فراخوان ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور نیز آمده است، «سوزاندن مترسکها و بنرهای خمینی و خامنهای و روحانی» است. این اقدام انقلابی، ملی و میهنی «روشنی بخش قلبهای مردم دردمند ایران است».
۴ـ چهارشنبهسوری خصلت سراسری دارد. کمتر خانهیی را میتوان در ایران سراغ کرد که در عصر چهارشنبهسوری بتهیی از آتش در آن برافروخته نشده باشد. این آتش را میتوان از خانه به کوچه و از کوچه به خیابان و از خیابان به سرتاسر شهر کشاند. آری، در چهارشنبهسوری به جای اینکه تلاش کنیم آتش را به خفا بکشانیم باید تا میتوانیم دامنهٔ آن را گسترش داده و محلهای عمومی برپا داریم تا به این و سیله نشان دهیم ایران و ایرانی این رژیم ایرانستیز و برآمده از اعصار جاهلی را نمیخواهد، نمیخواهد، نمیخواهد.
۵ـ چهارشنبهسوری را به میدانی برای کارزار آزادی تبدیل کنیم. چهارشنبهسوری یک روز مشخص نیست، هر روز باید یک چهارشنبهسوری باشد. تا هنگامی که حاکمیت سیاه زمستانی آخوندها در ایران حاکم است نباید آتش خاموش شود.
۶ـ چهارشنبهسوری بهترین سلسله جنبان و انگیزهٔ محرک برای قیام است؛ قیامی که طی سالیان گذشته نشان داد از پتانسیلی شگرف برخوردار است و تا به زیرکشیدن استبداد مذهبی سربازایستادن و خاموش شدن ندارد.
۷ـ سرانجام چهارشنبهسوری روز ایران، قیام و آزادی است. برخیزیم و به زیباترین شکل بهخاطر ایران و آزادی آن را به قیامی فراگستر تبدیل نماییم. تجربه نشان داده است که ما میتوانیم. ایران میتواند.
چهارشنبه سوری فرصت و فراخوانی برای قیام آتش
دیکتاتور در آتش
در پاسخ به فراخوان ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور، برخیزیم و این فراخوان را به گوش یکدیگر برسانیم.
اکنون زمان گسستن زنجیرهای اسارت ضحاک از سیمای شهرهای ایران است. با تأسی به کانونهای شجاع و اختناقشکن شورشی، در گرداگرد خود شعلهها را بیفروزیم و بنرها و نمادهای دیکتاتوری را در هر کوی و برزن به آتش بسپاریم. این نخستین گام برای پیراستن شهرها از نحوست خزان استبداد است. در این نقطه است که جشن ملی چهارشنبهسوری با اعتراض و قیام درمیآمیزد و ایران بار دیگر ایران میشود و بر زانوان خود قد برمیافرازد.
چهارشنبه سوری
چهارشنبه سوری
چهارشنبه سوری
نقطهٔ تلاقی ایران، قیام، آزادی
برگرفته از سایت مجاهد