از این فرصت استفاده کرد اول شرایط موجود رو وضعیت رو تشریح کرد و خانواده رو توجیه کرد نسبت به وضع سیاسی سازمان و وضع سیاسی روز و دستگیری ها. بعدهم گفت که شما... ما بزودی اعدام میشیم. ....
بایستی هرچی تونستین، هر چی میتونین، هر چه در امکانات دارین به نفع سازمان ما تبلیغ بکنید و راه ما را تبلیغ کنید. سرتون رو بالا بگیرید افتخار کنید که ما در چنین راهی در... قدم گذاشتیم و برای ما هم این سعادت و افتخار بزرگی است که نص... نصیب هر کسی نمیشه. خدایا ما شاکر هستیم یه... که چنین به اصطلاح سازمانی داشتیم و چنین راهی رو انتخاب کردیم و امام حسین رو داشتیم. بنابراین تبلیغ کنید و سرتون رو بالا بگیرید، افتخار کنید که چنین راهی و چنین مسیری رو رفتیم.
بعد ساواکی ها دیدن که... مثل اینکه فضا فضای دیگریه، سریعا دست به کار شدند که ببرند. و ملاقات رو قطع کردن. شهید محمد با خنده و شادی خداحافظی کرد و رفت ....
علی محمد تشید
همون مسالهای بودش که در کمیته کمیته مشترک اتفاق افتاده بود که برای من از یعنی از دید من چیز عجیبی که موجود بود این بود که وقتی که محمد آقا از برادر مسعود تعهد پیشبرد سازمان رو برای پیشبرد سازمان رو گرفتند خیلی انگیزاننده بود و بعد هم اینکه از برادر مسعود خواستند که سازمان رو بایستی به پیروزی برسونه که این خیلی در اون زمان از دیدی که ما باهاش یعنی از موقعیتی که خلاصه داشتیم یه همیچین چیزی یه همچین تعهدی رو پذیرفتن احتیاج داشت که یک یعنی خلاصه برادر مسعودی باشه تا این کار رو بتونه بکنه .
غلامعلی مصباح
ساواک اون موقع در زندان ساواک واقعا شلوغ بود.اینقدر جمعیت بود که واقعا اینها خسته شده بودن از شکنجه کردن بچهها واقعا فهمیدن که شکنجه کارایی نداره. نمیتونن از بچه ها اقرار بگیرن. تنها راهی را وسیله ای رو که میدونستتن این بود که گفتن مسئول اینها بیاد با اینا صحبت بکنه. از جمله اینکه من که در زندان در زیر شکنجه بودم مسئول من رو محمود عسگری زاده را آوردن بالای سر من. بعد در اول به من گفتن اونو میشناسی من هم با زبان خیلی تندی گفتم نه نمیشناسم. بعد همینکه گفتم نمیشناسم به سختی اومدن شکنجه کردن.محمود عسگری زاده با پاهای آماس کرده و دردناکی اومد خودش رو لنگان لنگان انداخت بین من و اون ساواکی که شکنجه میکرد.
مهدی خدایی صفت
سعید خدایی: ...شهید محمود عضوگیر من و آخرین مسؤلم قبل از ضربهی سال 50 بود....
فرماندهی شاخهی اطلاعات سازمان بود، و توی این شاخه چند هزار سوژه شناسایی شده بودن ، از جمله بیشترین سوژهها از ساواک.
در همین شرایط محمود کتاب اقتصاد به زبان ساده رو تألیف کرد که همه میدونیم که از کتابهای پایهای در آموزشهای سازمان بوده ازهمون قبل از سال 50 و بعد.
و میخوام اینو بگم که زیر چتر اون چتر اون کشف بزرگ محمد آقا یعنی اون راهگشایی بزرگش که مرزبندیو گفت در صحنه اقتصادی و اجتماعی مرزبندی با خدا بی خدا چیه؟ مرزبندی بین استثمار کننده و استثمار شونده است فی الواقع زیر این چتر این مفاهیم روشن شد