شناخت را در ساده ترین و کلی ترین بیان« انعکاس عین در ذهن» تعریف کرده اند. البته این انعکاس با آنچه در آینه رخ میدهد متفاوت است. تفاوتش در این است که آینه پردازش نمیکند اما عین در ذهن افراد بعد از انعکاس پردازش می شود و در نهایت طی پروسه ایی تبدیل به شناخت و آگاهی هر فرد میشود. همه با جریان وسیع تبلیغات دروغ و شانتاژ از جانب رژیم در این بیش از 40 سال آشنا هستیم. برآیند تبلیغات دروغ و شیطان سازی رژیم علیه مقاومت ایران و مخالفان واقعی، و نیز اشتراک نظر و هم نوایی حامیان سلطنت با این شیطان سازی و نشر آن توسط مافیای رسانه، فضایی آلوده را ساخته که به آن«عینیت فاسدشده» می گویند. مطابق همان تعریف ساده از شناخت که در بالا آمد این عینیت فاسد شده، «ذهنیت فاسد شده» تولید می کند. در شرایطی که ذهنیت فاسد بخشی از افکار عمومی را در نوردید راه برای ورود ابتذال و پذیرش آن در صحنه سیاسی جامعه باز می شود. ابتذال ابتدا با یک نمود بروز میکند اما استمرار و تکرار آگاهانه و عمدی در اشکال مختلف آن تاثیر مستقیم در افکار عمومی خواهد داشت. نتیجه اش در صحنه سیاسی و مبارزه؛ در نهایت جایگزین شدن شعارها و راه کارهایی است که نه فقط فرهنگ مبارزه را بی محتوی میکند و پایین میکشد، بلکه در عمل و در مقابله با حاکم ستمگر راه به جایی نمی برد و نهایتا حاکم ستمگر از آن سود می برد. این روزها نمودهای بیشتری از « ابتذال» در صحنه سیاسی دامنگیر مبارزه و انقلاب شده است، بارکش این شرارت مبتذل، طبق معمول خاندان سلطنت پیشین است که برای بازگرداندن و تحمیل مجدد سلطنت به تاریخ ایران در زمین استعمار و ارتجاع حاکم بازی میکند. برای در امان ماندن از شرارت های این ابتذال نیاز است کمی آن را واکاوی کنیم و منشا آن را بدانیم.
نظام سلطنت نه در ایران و نه در هیچ کجای جهان گزینه اختیاری نبوده و هرگز گفتمان یا راه حلی مبتنی بر یک گفتمان و انتخاب نبوده و نداشته است. سلطنت همانند مال و اموال، ارث پدر برای پسر بوده است. تاریخ جهان تا همین امروز داستانها و وقایع بیشماری را در اوراق خود از لشکرکشی و جنگ وکشتار و توطئه های خونین و رنگارنگ خاندان سلطنتی و عوامل درباری علیه یکدیگر برای رسیدن به این ارث خونین ثبت کرده است . بنابر این همیشه و همیشه گفتمان محدود کردن و به نظم درآوردن قدرت پادشاه از بیرون به آنها تحمیل شده است. تا وقتی کار به خود آنها بوده از انحصار قدرت و دیکتاتوری ذره ایی کوتاه نیامده اند. خرد انسان از 300 سال پیش تا کنون بارها این پوستین کهنه سلطنت را رفوع کرده ولی هر بار از جای دیگری جر خورده است و لذا ناچار به عبواز آن شده است. پوستین باقی مانده و وصله پینه ایی همین چند نظام سلطنتی که در اروپا است، نتیجه فشار از بیرون و تزریق عناصر قانون و دموکراسی به آن در تعادل قوای برتر مردم بعد از انقلاب انگلستان و انقلاب فرانسه بوده است و نه از پویایی ماهیت خود این نظام ها . آنها که مشغول تئوریزه و نظریه پردازی الگوی سلطنت برای ایران هستند و می خواهند آن را با قانون و دموکراسی جوش دهند و برایش نظریه پردازی میکنند، اوج ناشیگری و آماتور بودن خود را در این رابطه به نمایش گذاشته اند. به همین دلیل است که نمی توان به الگوی سلطنت بدون تکیه بر استعمار اندیشید. تکیه به استعمار بخصوص در جهان سوم جایگزین مشروعیت نداشته مردمی بوده است.
رضا پهلوی و حامیانش متوجه این نقص ماهوی و مادرزادی در گفتمان خود هستند . لذا برای رفع این نقصان، شبه اتاق فکری را راه اندازی کرده است که در آن با انتشار فصلنامه فریدون به آبدیت اقدامات پدر و پدر بزرگش برای امروزی کردن آن پرداخته است. آنها تلفیقی از فاشیسم پان ایرانی و لیبرالیسم اقتصادی غارتگر را با اولویت در توسعه اقتصادی نظریه پردازی میکنند. آنها آزادی را در اولویت بعد گذاشته اند. در نظریه پردازی های منتشر در این فصلنامه، دیگر دم خروس فاشیسم رضا خانی را هم پنهان نمی کنند و جابجا در نوشته هایشان با تجزیه طلب خواندن اقوام و ملیت ها و تروریست خواندن مجاهدین و چریک های فدایی چنگ و دندان دیکتاتوری را نشان می دهند.
اشراف به آنچه که در بالا آمد پر واضح است که سلطنت در محتوی با هیچ یک از مقولات انقلاب مانند فداکاری و هزینه کردن و آزادیخواهی سنخیتی ندارد و نمی تواند به هیچ نوع رادیکالیزم در شعار و تاکتیک و استراتژی انقلابی نزدیک شود. اما چون در معرض تغییر اجتماعی جامعه قرار گرفته است آب زیر پوستش دویده و باید به ضرورت هایی پاسخ دهد تا بتواند بر موج سوار شود. از این رو راه کارهایش بنا به ماهیت، کاریکاتوری و مبتذل می شود. همین می شود که رضا پهلوی شده است!! رهنمود سوت زدن جوانان در کف خیابان به جای آتش بیشتر، توییت یکسان نشردادن در فضای مجازی و تلقی ائتلاف از آن، تعداد فالور در فضای مجازی را نشانه مشروعیت مردمی جلوه دادن، همه و همه نشانه خط زرد همان ابتذال سیاسی است که واقعیت صحنه سیاسی را آلوده میکند به بیان دیگر «عینیت فاسدشده ایی« را تشکیل می دهدکه در قدم بعد «ذهنیت فاسد شده» تولید میکند .
جدیدترین نمود شرارت ابتذال، پروژه «من به رضا پهلوی وکالت می دهم» از طریق فضای مجازی است، که ارتش روباهای سایبری رژیم در ابعاد چند ده هزار در آن پرسه می زنند و سر بزنگاه گله ایی و حیدر گویان برای شکست دشمن اصلی به کمکش می آیند. واقعیت این است که خاندان تاریخ گذشته سلطنت وقتی تمامی پروژه های قبلی برای دوباره تحمیل کردن خود به تاریخ ایران به شکست انجامید، سرانجام به الگوی وکیل الرعایایی کریم خان زند در عهد فئودالیته روی آورده است. یکی از تعلیمات خاندان سلطنت بخصوص برای فرزند ذکور اول! یادگیری تاریخ سرنوشت سلاطین و شاهان گذشته است. نگارنده نمیداند که آن ارباب ناجلوسیده! برتخت چه میزان از این تعلیمات را آموخته و البته مفروض میگیریم که تعلیمات را از سر گذرانده است. او اگر تاریخ خوانده باشد باید بداند همان وکیل الرعایایی کریم خان زند هم با مفت خوری و با مدد ارتش سایبری آخوندها در فضای مجازی بدست نیامد برای آن جنگید و قیمت داد تا شایستگی وکالت رعایای خود را بدست آورد! اما اگر تاریخ هم نخوانده باشد آیا او در عصر اینترنت و پسا مدرنیسم در همان محل زندگی خود ندیده است که همه انسان ها شهروند برابر محسوب می شوند؟ و نگاه ارباب رعیتی به مردم ایران همچنان که نگاه مقلدی به آنان در این عصر منسوخ شده است؟ واقعیت هم این است که سرشت رابطه سلطنت با مردم همان ارباب و رعیتی متعلق به عصر فئودالی است و با عصر امروز سخیتی ندارد.
اگر خوب به آکت ها و پروژه هایی که حامیان نظم و نظام سلطنت پیشین در این مدت بکار بسته اند نگاه کنید دو ویژگی برجسته و مشترک را در آن می بینید: یکم، بی هزینگی و دوم، بی برنامگی و برجسته و پر رنگ کردن شاهزادگی! به جای تکیه بر جمع و برنامه مشخص و یا تاکتیک هایی ضربه زننده به دشمن که نیاز به زحمت و هزینه دارد. چرا ؟ برای اینکه با سرشت سلطنت که بزرگ کردن قدرت فردی است همخوانی دارد. بدلیل درد بی درمان ابتری در ارائه گفتمانی مشخص و نداشتن ساز وکار حزبی و برنامه در عمل، اصالتا نمی تواند جبهه سوم را تشکیل دهد و لذا در طی مدت قیام با نشان دادن چشم انداز غیر واقعی عملا به توهم پراکنی در صف مردم مشغول است. نتیجه این رفتار، به مخدوش کردن مرز های انقلاب و رژیم انجامیده و در جبهه حفظ وضع موجود(رژیم) عمل کرده اند و نه حتی به نفع حامیان نظم غارتگر پیشین.تا آنجا که رژیم افرادش را تحت عنوان بریده از حکومت به ماموریت حمایت از رضا پهلوی به خارج از کشور می فرستد. با قاطعیت می توان گفت که در هیچ جنبش و انقلابی در تاریخ معاصر فضای سیاسی این میزان آلوده و متاثر از ابتذال سیاسی عوامل سلطنت و نظام ستمگر حاکم نبوده است. انقلاب سازو کار تغییر بنیادی درجامعه است. و قوانین خود را دارد و با ابتذال سنخیت ندارد. خمیر مایه مولکول های سازنده انقلاب بویژه در مقابل دشمنی مانند رژیم سفاک آخوندی نمی تواند بدون فداکاری ساخته شود. هوشیار و منطقی و سنجیده با تکیه بر آلترناتیو دیرپای شورای ملی مقاومت و تشکیلات دیرپاتر و فداکار مجاهدین به پیش بتازیم. بی تردید در این بهار استراتژی گل های آزادی و پیروزی خواهد رویید.
نعمت فیروزی
2 بهمن 1401
22 ژانویه 2023
- عینیت و ذهنیت دو اصطلاح است که در اواخر قرن نوزده توسط جامعه شناسان بکار گرفته شد. عینیت فاسد عطف به موضوعات سیاسی و فضای سیاسی است که رژیم های ستمگر در آن و برای تاثیر گذاری کنش و واکنش دارند.