هانري لوكلرك – برجستهترين وكيل فرانسه
دوستان عزیز، من در اینجا بهعنوان رئیس افتخاری لیگ حقوقبشر و همچنین بهعنوان وکیل صحبت میکنم. من نمیتوانم مبارزهیی را که از سال۲۰۰۳ (۱۳۸۲) شروع کردیم فراموش کنم. این گردهماییها از اندکی پس از آن تاریخ شروع شد و هر ساله گردهم میآمدیم برای اعتراض به افتضاح پیگردهای قضایی علیه برخی افراد، از جمله مریم رجوی.
این مبارزه را تا آخر پیش بردیم و فکر میکنم وقتی ۱۰سال بعد از آن، قاضی ضد تروریست ترویدیک بهزبان آورد که نباید تروریسم را با مقاومت علیه استبداد اشتباه بگیریم و اینکه نمیتوان بهاین زنان و مردان اعمال مشخص خشونتباری را نسبت داد، هر نوع عمل خشونتباری، و اضافه بر آن، اعمال آنها واکنشی برای حفاظت و مقاومت علیه استبداد حکومتی است که با رعب و وحشت بر مردم حکومت میکند. فکر میکنم این مهمترین چیزی است که توانستیم از این قضاییه ضد تروریست بهدست بیاوریم که ناعادلانه و بهدلایل دیپلوماتیک برخی از مردان و زنان را مورد تعقیب قرار داده بود، یعنی اذعان بهاینکه اهداف آنها جزو مقاومت علیه سرکوب یک حکومت مستبد بوده است.
میدانیم کشورهایی هستند و ایران هم یکی از آنهاست که در آن بیان عقاید ممنوع است و استفادة ابزاری غلط از اعتقادات میشود. وقتی بهاین فکر میکنم که افراد را بهدلیل محاربه محکوم بهاعدام میکنند، اولین سؤالم این است که به چه حقی دشمنان خدا را تعیین میکنند؟ این فقط بهاین خاطر است که آنها علیه سرکوب، مقاومت کردهاند.
واضح است که وقتی اشاره میشود بهکشتارهای سال۱۹۸۸ (۶۷) و فکر میکنم که امروز باید بهآن اشاره شود، وقتی در جریان همة زورگوییها و کشتارها قرار میگیریم، آنچه در ایران میگذرد، همواره انگیزهیی برای مبارزه ما بوده است.
تا آنجایی که به ایران بر میگردد، ما با سقفهایی از جنایت علیه بشریت مواجهیم که پی در پی ادامه دارد. مردان و زنانی که اعدام میشوند و این پایانی ندارد. آنهایی که در سال۱۹۸۸ مفقودالاثر شدند، نه فقط آنهایی که محکوم بهاعدام شدهاند؛ موارد مفقودالاثرها وحشتناک است، چون حتی اطلاعی از محل دفن آنها در دست نیست. آنها فقط در خاطرات ما جا دارند. یاد آنها در خاطره و مبارزة کنونی ماست.
باید دانست که این وضعیت در ایران ادامه دارد. احکام اعدام همچنان ادامه دارد. همچنان داریم آنها را شمارش میکنیم و با موارد جدید آن مواجه میشویم. گزارشهای عفو بینالملل روشنگری زیادی در این رابطه میکنند.
همچنین موضوع ۳نفری را داریم که در نوامبر (آبان۹۸) دستگیر شدهاند. آنها نیز بهدلیل محاربه محکوم شدهاند. بهما گفته شده که این ۳نفر اعدام نشدهاند و خدا را شکر. اینرا بهیمن واکنش شدید بینالمللی بهدست آوردیم.
بنابراین باید بهمبارزه ادامه داد. جامعة بینالمللی باید اقدام کند. باید سازمان ملل، شورای امنیت و شورای حقوقبشر را وادار بهاقدام کنیم. دیگر نمیشود به این شکل ادامه داد. البته که مشکلات زیادی در جهان هست. البته ایران قربانی همان بیماری است که ما قربانی آن هستیم و شاید در این زمینه زیاد ذیصلاح نباشم. اما این نه تنها باعث توقف شکنجهها نمیشود، بلکه بهعکس باعث تشدید آنها شده. همین الآن که با شما صحبت میکنم، مطمئنم که دهها و دهها ایرانی در حال فریاد در زیر شکنجههای هولناک در زندانها هستند و فردا بهدار آویخته خواهند شد. باید اقدام کنیم. نباید دست برداریم. نباید تسلیم شویم. باید افشا کنیم تا لااقل همه بدانند چه اتفاقی در این کشور میافتد تا این پلیدیها بهپایان برسند.
دکتر آلخو ویدالکوادراس – رئیس کمیتة بینالمللی در جستجوی عدالت
خیلی ممنون، عصر بخیر؛ عصر بخیر بههمگی شما و بهشما خانم رئیسجمهور مریم رجوی. برای من مایة مسرت بسیار است که بار دیگر در گردهمایی بزرگ مقاومت ایران شرکت کنم، هرچند امسال، با توجه به شرایط، ما این برنامه را آنلاین برگزار میکنیم.
بههر حال، چه آنلاین و چه حضوری، تعهد و شور و شوق ما همیشه یکسان است. مسائلی هستند که در ایران تغییر نمیکنند و درد ناشی از قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی در سال۱۹۸۸ (۶۷)، در قلب خانوادههایشان باقیست؛ چرا که عدالت هنوز اجرا نشده است. زمان آن رسیده که در مورد جنایاتی صحبت کنیم که توسط دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران صورت گرفته است. مانند قتلعام۱۹۸۸ یا تازهترین پروندة دستگیریهای خودسرانه و کشتاری که در اعتراضات نوامبر گذشته (آبان۹۸) در حدود ۲۰۰شهر ایران رخ داد.
ما از جامعة بینالمللی جملاتی میشنویم نظیر اینکه «ما از مقامهای رژیم ایران میخواهیم که تحقیقات کنند و عاملان را مجازات کنند». صادقانه بگویم، این نوع اظهارات شبیه یک جوک طعنهآمیز است. روشن است که دادگاههای داخلی رژیم، دربارة قتلعام تحقیق نخواهند کرد. وزیر دادگستری خودش یکی از عاملان این جنایت وحشتناک بوده است. ولیفقیه خامنهای در آن سهیم بوده و از چنین جنایاتی دفاع میکند. از اینرو این وظیفه جامعة بینالمللی است که ابتکار عمل را بهدست بگیرد و عدالت را در رابطه با این جنایت علیه بشریت محقق کند.
یک سؤال که خیلیها میپرسند این است: چرا جامعة بینالمللی، شورای حقوق بشر سازمان ملل، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل و البته اتحادیة اروپا، چرا همه این سازمانها و بسیاری دولتها اینقدر در انجام کاری که باید انجام بدهند محتاطند؟ در برخی موارد موضوع، منافع تجاری است که بر عدالت غلبه میکند. برخی اوقات بهدلیل ملاحظات سیاسی است که مماشاتگران خجالت میکشند به مقامهای (رژیم) ایران بفهمانند که وحشیگری آنها، توسط جامعة جهانی تحمل نخواهد شد. اگر چنین است، باید روشن باشد که ما داریم علیه ارزشها و اصول دموکراتیک خودمان عمل میکنیم. همچنین حرفهایی میشنویم مانند اینکه «اوه، نمیتوانیم در امور داخلی ایران دخالت کنیم». ولی بگذارید جدی باشیم. این امور داخلی ایران نیست. البته که یک موضوع بینالمللی است، چرا که ارتباط تنگاتنگی با تعهدات بینالمللی ما، با حاکمیت قانون و اصول دموکراتیک ما دارد.
و آخرین نکته که مهم هم هست: برخی اوقات جامعة بینالمللی از تلافیجویی رژیم از طریق فعالیتهای تروریستی یا دستگیریهای خودسرانة شهروندانشان در داخل ایران میترسد. اینجا ما نباید فراموش کنیم که هر چند این رژیم بسیار بیرحم و وحشی است، ولی در رابطه با همهچیز دروغ میگوید؛ از جمله دربارة قدرت واقعی خودش. این رژیم همواره ضعیفتر از آن چیزی بوده که تظاهر میکرده و در حال حاضر در ضعیفترین نقطة خود قرار دارد.
یک نمونة اخیر وجود دارد که میتواند جامعة بینالمللی را قانع کند که از رژیم نترسد و عدالت را پی بگیرد. همة ما میدانیم که دادگاه اسدالله اسدی، دیپلماتتروریست بمبگذار (رژیم) ایران که میخواست در گردهمایی بزرگ مقاومت ایران در ویلپنت در (ژوئن)۲۰۱۸ بمبگذاری کند. دادگاه او ۴روز پیش در بلژیک شروع شد. طی ۲سال گذشته، رژیم آخوندی همة تلاشش را کرد، شامل فشارهای دیپلماتیک، مشوقهای اقتصادی، گروگانگیری شهروندان اروپایی و حتی تهدیدات تروریستی، تا مانع دادگاهیشدن اسدی بشود و آزادی او را بهدست بیاورد. ولی همة این تلاشها ناکام ماند، آنهم بهدلیل ارادة مقامهای ذیربط بلژیکی.
بنابراین بحث بر سر ارادة سیاسی جامعة بینالمللی برای پیگیری عدالت است. آنوقت خواهیم دید که رژیم توان زورگویی بهما را ندارد و عدالت را میتوان بهدست آورد. آخوندها، وقتی احساس میکنند طرفحسابهایشان میترسند، مهاجم میشوند. ولی از آنجایی که بسیار بزدل هستند، وقتی با هماوردهای قوی و قاطع مواجه میشوند، عقب میکشند.
در پایان بهعنوان رئیس کمیتة بینالمللی در جستجوی عدالت، بگذارید اعلام کنم که این کمیته، متعهد بهخدمت بهعدالت در این پرونده است تا اطمینان کسب کنیم که تمامی عاملان این جنایت علیه بشریت، که برای مدت زمانی بیش از حد طولانی مجازاتناشده باقی مانده، در دادگاههای بینالمللی مورد حسابرسی قرار بگیرند و بهخاطر ارتکاب جنایتی که از بابت قساوت و ماهیت شنیع آن، از بعد از جنگ جهانی دوم بیسابقه است مجازات بشوند. از شما بسیار متشکرم.
سر جفري رابرتسون - قاضي دادگاه ويژة ملل متحد براي سيرالئون
عصر بهخیر خانم رجوی؛ دیدارتان بسیار فرخنده است.
عصر بهخیر میگویم، در عین فاصلهگذاری اجتماعی، بهاعضای اشرف۳.
من که البته بهدلیل قرنطینه در لندن هستم، مفتخرم که بهشما بپیوندم برای گرامیداشت هزاران شهید قتلعام زندانیان در سال۱۹۸۸ (۶۷).
من بهسراسر اروپا سفر کردم. مصاحبههایی با حدود ۴۰بازماندة آن دوران هولناک مربوط به ۳۲سال پیش انجام دادم. بهشدت تحت تأثیر قرار گرفتم. گزارشی تهیه کردم که ، بهصورت کتاب منتشر شد. این کتاب که «آخوندهای بیرحم» نام داشت، بهنظرم پیام من بهصورت سرجمع بود، پیامی برای توضیح بهجهان خارج، جهانی که آگاه نشده بود که این بدترین جنایت، این بدترین جنایت علیه بشریت از زمان اردوگاههای مرگ در جنگ جهانی دوم، انجام شده بود.
در اواخر ژوئیة۱۹۸۸ (مرداد۶۷)، در حالیکه جنگ با عراق داشت بهآتشبس منجر میشد، زندانهای ایران که پر بودند از مخالفان حکومت، بهناگهان بهحال قرنطینه درآمدند. تمام دیدارهای خانوادگی لغو شد. تلویزیونها و رادیوها خاموش شدند. تحویلدهی روزنامهها متوقف شد. زندانیان در سلولهای خود نگه داشته شدند و اجازة ورزش یا رفتن بهبیمارستان را نداشتند. تنها دیدارهای مجاز از جانب هیأتی بود عمامهدار و ریشو که با اتومبیلهای بیامو دولتی بهزندانهای دورافتاده میرفتند. یک حاکم شرع، دادستان و یک رئيس اطلاعاتی.
تقریباً تکتک زندانیان را از برابر آنها بهسرعت و بهتنهایی میگذراندند.
آنها هزاران تن بودند که علت زندانیشدنشان، وابستگی بهسازمان مجاهدین خلق بود. آن هیأت یک سؤال را برابر این مردان و زنان جوان قرار میداد. اغلب آنها از سال۱۹۸۱ (۱۳۶۰) در زندان بودند. تنها جرمشان شرکت در تظاهرات خیابانی یا در دستداشتن نوشتههای سیاسی بود. بسیاری از آنها «ملیکش» بودند. یعنی دوران محکومیتشان را سپری کرده بودند و بهناحق در زندان بودند.
با این وجود یک سؤال از آنها میشد. سؤالی که زندگی آنها بهپاسخش بستگی داشت. کسانی که از جوابشان بر میآمد که همچنان علقههایی با مجاهدین خلق دارند، با چشمان بسته بهصفی میپیوستند که مستقیماً بهچوبههای دار منتهی میشد. آنها را با جراثقال بهدار میکشیدند و یا در گروههای ۶نفره با طنابهایی بهدار میکشیدند که در برابر یک سن آویخته شده بود و یا بعضی را شبانه بهیک پادگان نظامی میبردند و بعد از نوشتن وصیتنامه، بهجوخه اعدام میسپردند. اجسادشان را ضد عفونی میکردند، در کامیونهای یخچالدار میانباشتند و شبانه بهصورت دستهجمعی دفن میکردند.
ماهها بعد، خانوادههایشان که سرآسیمه بهدنبال اطلاعاتی در مورد فرزندانشان یا اقوامشان بودند، یک کیسة پلاستیکی تحویل میگرفتند که حاوی اموال انگشتشمارشان بود. بهآنها هیچ اطلاعی در مورد محل قبرها نمیدادند. بهآنها دستور داده میشد که هرگز عزاداری علنی برگزار نکنند. تا نیمة اوت۱۹۸۸ (اواخر مرداد۶۷)، هزاران زندانی بهاین شکل کشته شده بودند. قتل توسط حکومت بدون محاکمه، بدون فرجامخواهی و بهکلی بیرحمانه. این نتیجهگیری من بود از توصیفها و تمام شواهدی که مد نظر قرار داده بودم. بهعنوان یک قاضی پیشین سازمان ملل، با شواهد آشنایی داشتم و میدانستم چگونه توصیفشان کنم؛ و این توصیفی بود که من از شواهد مربوط بهآنچه ۳۲سال پیش اتفاق افتاده کردم.
البته اوضاع بدتر هم شد. آیتالله منتظری تلاش کرد مانع شود. ولی با مانورها و اقدامات کسانی ناکام ماند که برخیشان هنوز در قید حیات هستند و باید مورد حسابرسی قرار گیرند.
گردهمایی جهانی ایران آزادهمبستگی با قیام مردم ایران حمایت از کانونهای شورشی و ارتش آزادی