04022023یکشنبه
بروزرسانیچهارشنبه, 13 جون 2018 11:27
شاید در این ایام هیچکس به اندازه سران رژیم آخوندی و در راس آنها خامنه ای، آرزوی کندشدن و توقف زمان را نداشته باشد. آخر، پروژه بمب سازی دستگاه ولایت فقیه که خود زائیده کلان بحران فقدان مطلق مشروعیت سیاسی و مردمی رژیم بوده و می بایست ضامن بقای رژیمش باشد، به نقطه تعین تکلیف نزدیک و نزدیکتز می گردد و تنگنای مرگباری را در چشم انداز آینده رژیم قرار داده است.تنها یک نگاه گذرا به جنایات رژیم آخوندی وعمق رذالت و شقاوت آن در شکنجه، اعدام و سرکوب مردم ایران جای هیچ تردیدی باقی نمی گذارد، که این رژیم یکی از ضد ملی ترین رژیم های تاریخ میهن ما بوده و بنابراین دعاوی دجالگرانه آن مبنی بر "پروژه ملی هسته ای" تنها به درد ساندیس خوران داخلی و تاجران فکل کراواتی خارجه نشینی میخورد که منافع کلان از قبل این پروژه ضد میهنی دارند. وگرنه کدام حکومت ملی است که گروه گروه مردم خود را در میادین عمومی به دار بیاویزد و در عین حال در تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای برای حفظ وحراست از هویت ملی و فرهنگی همان ملت باشد. طرفه اینکه رژیمی دم از غرور ملی میزند، که حتی نامگذاری یک خیابان در تهران به نام مصدق کبیر پیشوای ملی مردم ایران را برنتابید!بنابراین جای هیچ شبهه ای نیست که تلاش آخوندهای حاکم بر میهنمان چیزی جز دستیابی به سلاح اتمی و پیوند آن با پدیده ضد انسانی بنیادگرایی دینی برای تحقق رویای خلافت ابد مدت "اسلامی" در ایران و منطقه نبوده و نیست. در راستای پیشبرد این نیات شوم، رژیم با تمام قوا حمایت از گروههای بنیادگرا و تروریستی منطقه را با صرف هزینه های نجومی از سرمایه های کشورمان در الویتهای برنامه های خود قرار داد تا در صورت دسترسی به سلاح کشتار جمعی، آنها را به عنوان نیروهای پیاده نظام خود در راستای ایجاد امپراطوری ارتجاع دینی بکار گیرد.بدیهی است که به چالش کشیدن هر تحرک سیاسی رژیم، که به نحوی به ادامه حیات منحوس آن، ولو به اندازه یک روز بیانجامد، باید از مبرمترین وظایف هر نیروی انقلابی و ملی باشد، که دل در گرو آزادی میهن داشته و ذره ای از حق حاکمیت مردم کوتاه نمی آید. ازاین نگاه افشای سایتهای مخفی اتمی رژیم از طرف جنبش مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران، که با تمام قوا درگیر نبرد سرنگونی این رژیم یاغی میباشند، به عنوان برگ زرینی از خدمات ملی آنها در تاریخ این مرز و بوم به ثبت خواهد رسید. پیشدستی هوشمندانه جنبش مقاومت در ایجاد موانع صعب العبور در مقابل رژیم آخوندی، نه تنها رژیم را تا این لحظه از دسترسی به ابزار استراتژیک سلاح کشتار جمعی محروم ساخته است، بلکه تضادهای درونی رژیم را آنچنان تشدید نموده که درگیری باند های رژیم را وارد مرحله کیفی جدیدی نموده که راه برون رفت از آن به هیچ عنوان متصور نیست.و اما آنچه در مخاصمات باند های درونی رژیم بیش هر چیز برجسته است، ناتوانی حقارتبار شخص "مقام عظمای ولایت" در انتخاب و سمت و سو دادن خطوط مشخص سیاسی است، فردی که در ساختار سیاسی و اعتقادی "نظام"، مبنای بلامنازع خیر و شر و به اصطلاح فصل الخطاب در همه امورات تعیین گردیده است. مشاجرات روزهای گذشته در لابلای جنگ گرگها به خوبی بیانگر این حقیقت است که مهار اوضاع از دست خامنه ای کاملا خارج گردیده و در واقع دیگر حتی در میان اطرافیان او هم کسی به "رهنمودهای مقام معظم رهبری" وقعی نمی گذارد. از این رو است که وی در تمامی روضه خوانی های هفته های اخیرش از بیان موضع قاطع در قبال باند های متخاصم پرهیز می کرد. چرا که به وضوح می داند که در صورت تایید مواضع هر یک از جناحها، ضمن تشدید جنگ گرگها جناح دیگر را بر علیه خود می شوراند.خامنه ای در روضه خوانی روز ۲ خرداد ۱۳۹۴ خود در دیدار با عده ای از عوامل رژیم تحت عنوان "قاریان قرآن" باند های متخاصم درونی رژیم را مخاطب قرار داد و گفت: "هر حنجره ای که در جهت اختلاف حرف بزند، بلندگوی دشمن است، چه خودش بداند و چه نداند. مراقب باشیم حنجره ما بلندگوی دشمنان اسلام و قرآن نشود، فریاد اختلاف سر ندهد".معلوم نیست، در حالی که مجازات "دشمنی با اسلام و قرآن" در قاموس رژیم ضد بشری حاکم اعدام است، اما چرا کسی در این عربده های پوشالی خامنه ای تره ای هم برای خورد کردن نمی یابد، شاید هم به این دلیل که در غیر این صورت دیگر حنجره ای در داخل حاکمیت پیدا نگردد!این اما مبین واقعیت دیگری نیز هست که حتی معدود کسانی که زمانی حاضر بودند با یک لب تر کردن "مقام عظما" دشمنان "اسلام" را سر جایشان بنشانند، در نتیجه اولین اثرات "زهر اتمی" و شکست های پی در پی منطقه ای رژیم در عراق، سوریه و یمن آنچنان از بی آیندگی نظام سرخورده شده اند که دیگر انگیزه و توان لازم برای این کار را ندارند. این سر خوردگی باید از قرار معلوم، بویژه در آن دسته از نیرو های دستگاه سرکوب که صرفا با انگیزه های اقتصادی خود را به ارگانهای "بیت رهبری" وصل کرده بودند، شدت بیشتری یافته باشد که سبزعلی رضایی را به فکر پوشیدن لباس سبز پاسداری در دفاع از تمامیت نظام انداخته باشد، چرا که نامبرده در تمام جنایات خامنه ای بویژه در دهه خونین شصت از همدستان این جنایتکار بوده و از صدر نشینان کشتی سوراخ شده و در حال غرق شدن نظام است.سبزعلی رضایی در گفتگو با خبرگزاری فارس، وابسته به رژیم در تاریخ ۲ خرداد ۱۳۹۴علت بازگشت خود به سپاه پاسداران را چنین بیان کرد: "این موضوع به روحیات بنده باز می‌گردد؛ من هر جا که احساس خطر کنم سعی می‌کنم آنجا حاضر شوم. همچنان که روزی در اقتصاد احساس خطر کردم لباس سبزم را از تن در آوردم امروز نیز با توجه به وضعیت حساس منطقه احساس خطر کردم و لباس سبز پاسداری را بار دیگر بر تن کردم". وی در ادمه همین مصاحبه با اقرار تلویحی به نیاز رژیم به نیروی خلص سرکوبگر می افزاید: " به نظر من کادرسازی برای آینده کشور بسیار مهم است. معتقدم در کشور شهید باقری‌ها، همت‌ها و باکری‌ها هستند و ما باید آنها را از بین جوانان گمنام شناسایی و دست آنها را بگیریم و برکشیم و همچنان ایران قهرمان پرور را ان‌شاءالله داشته باشیم".بیان احساس خطر از زبان این پاسدار جانی خود گواه آشکاری است بر وضعیت لرزان رژیم آخوندی، اما اینکه چگونه قرار است سرنوشت رو به سقوط رژیم آخوندی در زمان "احساس خطر" به دست این پاسدار به سمت ثبات و پایداری تغییر یابد به همان اندازه مضحک و خنده دار است که بهبود یافتن وضعیت اقتصادی در زمانی که به گفته خود احساس خطر در اقتصاد کرده بود و لباس سبز را از تن درآورد تا با تدابیر ضربتی اقتصادی ایران را به گلستان تبدیل کند! البته از مهمترین معجزات اقتصادی این پاسدار که پس از به کشتن دادن هزاران نفر در جنگ هشت ساله ضدمیهنی یکشبه از سبزعلی رضایی با اخذ درجه دکترای اقتصاد به دکتر محسن رضایی تبدیل گشت، طرح من درآوردی "اقتصاد مقاومتی" است که مردم ایران این روزها آن را در افزایش سی در صدی قیمت بنزین در سرزمینی که دارای یکی از بزرگترین ذخایر انرژی جهان است، با رگ و پوستشان احساس می کنند!روایت است که در دوره قاجار صاحب منصبان نظامی ‌به تقلید از نظامیان روس كه كلاه پشمی ‌به سر داشتند، كلاه پشمی‌ پوستی بر سر می‌گذاشتند و از آن جایی كه نظامیان، مأمور نظم و نسق بودند، وقتی از دور پیدا می‌شدند مردم خود را جمع و جور می‌كردند كه مورد مؤاخذه واقع نشوند، و اگر آن صاحب منصب نظامی ‌افسر نبود بی باکانه به هم می‌گفتند : این كه كلاهش پشم ندارد!حال بنگر حال زار خامنه ای و "کلاه بی پشمش" را که دست بدامن سبز سبزعلی شده! حسین یعقوبی۹ ۱۳۹۴ خرداد
بسیاری از کارشناسان مسائل اجتماعی، از جمله عوامل پیدایش و ظهور پدیده بنیادگرایی مذهبی در خاورمیانه را در ارتباط با پی آمدهای ناشی از جنگ جهانی دوم و تاثیرات آن در ژئوپولیتیک منطقه میدانند. نقش این عامل در تحولات منطقه با توجه به شرایط تاریخی، اجتماعی و فرهنگی آن سامان از یک سو و به حاشیه راندن نیروهای ملی و ترقی خواه، در نتیجه سیاستهای مخرب و جانبدارانه غرب و بویژه آمریکا موجب پیدایش بستری گردید که زمینه های شکل گیری و رشد جریانات مزبور را فراهم کرد. به قدرت رسیدن خمینی و ملاهای مرتجع در ایران و ارتقاء بنیادگرایی دینی از حوزه یک اندیشه صرفا جزمی و دگم به یک الگوی حکومتی اما، بی تردید موثرترین عامل گسترش سازمانیافته این نگرش واپسگرا در منطقه می باشد. به عبارت دیگر بربریتی که امروز تحت عنوان "خلافت اسلامی" در منطقه خاورمیانه و اقصی نقاط جهان سربرآورده، در واقع "تولید انبوه محصولی" است که مدل اولیه آن در تاریکخانه های فکری ارتجاع حاکم بر کشورمان، بویژه در "دوران طلایی امام" مهندسی گردید، در عرصه زندگی روزمره مردم و در شکنجه گاههای قرون وسطایی ایران مورد آزمایش قرار گرفت و سپس به منطقه و جهان صادر گردید. بنابراین سران داعش و دیگر هیولاهای همگن آن همان لاجوردی ها و محمدی گیلانی های جلادی هستند که توسط مرکز ثغل بنیادگرایی در تهران به سراسر منطقه و جهان گسترانیده شده اند، اگرچه اندک تضادی هم بر سر هژمونی "خلافت اسلامی" با پدرخوانده خود داشته باشند، مثلا در حد اختلاف رفسنجانی با "رهبر معظم انقلاب"!تضاد ماهوی و بنیادین جهان بینی سازمان مجاهدین خلق ایران با اسلام ارتجاعی و تجربه مبارزات درخشان آنها برای آزادی، عدالت اجتماعی و مهمتر از همه برابری حقوق زن و مرد به گواهی تاریخ معاصر آنها را در کانون اصلی رویارویی با این اندیشه متحجر و ضد بشری قرار داده و سالها پیشتر از به قدرت رسیدن خمینی به حاکمیت، به آنتی تز و اصلی ترین هماورد آن تبدیل کرده است.امروز امواج مرگبار "اپی سنتر" بنیادگرایی اسلامی در ایران که مقاومت ایران از دو دهه پیش نسبت به تهدید جهانی شدن آن هشدار داده بود، به جد دستاوردهای بشریت متمدن را مورد تهدید قرار داده و متاسفانه، این تهدید تنها زمانی از طرف کشورهای غربی به طور نسبی جدی گرفته شده که دامنه فعالیتهای تروریستی وعملیاتی آن از حوزه منطقه ای خارج گردید و دامن شهروندان عادی کشورهای غربی را هم گرفته و جامعه بشری را به یافتن راهکارهای مناسب برای مقابله با آن ناگزیر ساخته است. در متن این تحولات بسیاری از برجسته ترین چهره های سیاسی و متخصصین امور اجتماعی در منطقه خاورمیانه وغرب به درستی دریافته اند که برای مقابله جدی با پدیده مخرب بنیادگرایی دینی، نباید صرفا به تجزیه و تحلیلهای آکادمیک اکتفا نمود، بلکه باید برای خلاصی بشریت از این پدیده ضد بشری و ضد تاریخی دست یاری به سوی هماورد اصلی آن یعنی سازمان مجاهدین خلق و مقاومت ایران دراز کرد.از این نگاه دعوت کمیته خارجی مجلس نمایندگان آمریکا - زیرکمیته تروریسم و منع تکثیر سلاحهای اتمی - از خانم مریم رجوی در جلسه استماع نهم اردیبهشت ۱۳۹۴ برای ادای شهادت و ارائه راه حل جهت مقابله با بنیادگرایی اسلامی نه تنها برای هر ایرانی خواهان سرنگونی خلیفه ارتجاع با تمامی باندهای جنایتکارش اقدامی در راستای همگامی با مردم ایران برای تحقق بخشیدن به این مهم می باشد بلکه از دید هر ناظر بی طرف یک گام اصولی و - دست کم از جانب طیفی از دستگاه دیپلماسی غرب - رویکرد جدیدی در سیاستهای راهبردی غرب در مواجهه با چالش های منطقه هم ارزیابی می گردد.خانم رجوی در سخنان خود ضمن تشریح زمینه های پیدایش جریان تروریستی داعش و نقش رژیم آخوندی در گسترش و صدور بنیادگرایی، راه حلهای مقاومت ایران برای مقابله با این پدیده شوم را به شرح زیر ارائه کرد:۱- اخراج کامل نیروی قدس و خاتمه دادن به نفوذ رژیم ایران در عراق، مشارکت واقعی اهل تسنن در قدرت و مسلح کردن عشایر سنی برای به‌ دست گرفتن امنیت محلی، این یک اقدام ضروری برای نابودی داعش نیز هست.۲ - کمک به اپوزیسیون مدره و مردم سوریه برای خاتمه ‌دادن به دیکتاتوری اسد و برقراری دموکراسی در این کشور۳ - به‌ رسمیت شناختن اراده مردم برای سرنگونی رژیم ایران و پایان دادن به بی‌عملی در مقابل نقض وحشیانه حقوق‌ بشر در ایران و تأمین حفاظت و حقوق اپوزیسیون سازمانیافته مجاهدین خلق، ساکنان لیبرتی.۴ - تقویت اسلام اصیل، دموکراتیک و بردبار برای مقابله با برداشتهای بنیادگرایانه از این دیانت.۵ - بستن همه راههای دستیابی رژیم ایران به بمب اتمی. تاملی گذرا بر مفاد راهکار ارائه شده توسط خانم رجوی به عنوان نماد مقاومت ایران، در یک کلام بیان آمال و آرزوهای هر انسان طرفدار صلح و آزادی و حقوق بشر نه تنها در ایران بلکه در کل منطقه و جهان است.اما مهمتر از جنبه کارشناسی و مشورتی این استماع و دعوت از خانم رجوی، چرخش بوجود آمده در رویکرد نمایندگان کنگره آمریکا نسبت به جایگاه و نقش ارزنده سازمان مجاهدین و مقاومت ایران در تحولات منطقه و ایران است، بطوریکه بسیاری از دست اندرکاران برجسته سیاسی در ایالات متحده از این استماع به عنوان یک نقطه عطف و تحول جدی در معادلات سیاسی منطقه نام می برند.پاتریک کندی در مقاله ای که در هیل، نشریه کنگره آمریکا در۱ مه ۲۰۱۵ منتشر گردید، از جمله می نویسد: "چهارشنبه گذشته می‌تواند نشان از یک نقطه چرخش در جنگ آمریکا علیه داعش و سایر نیروهای بی‌ثبات‌کننده و خشونت‌طلب در خاورمیانه باشد. زیرکمیته تروریسم، منع تکثیر و تجارت کمیته امور خارجی کنگره یک استماع تحت عنوان «داعش: تعریف دشمن» برپا کرد که در آن مریم رجوی رئیس‌جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران شهادت داد. این یک تحول تعیین‌ کننده است به‌ خصوص در زمانی که دولت آمریکا شتابان در پی یک معامله هسته‌ ای با تهران است که فقط می‌تواند به مشروعیت ‌بخشیدن به حکومت مذهبی وحشی ایران کمک کند که اغلب هرج و مرج‌های فرقه‌ ای منجر به رشد داعش را تغذیه می‌کند."پرفسور ریموند تنتر، مقام ارشد شورای امنیت ملی آمریکا در دولت ریگان نیز در این باره گفت: "مقامات واشینگتن در لاک بسته ای از نظرات خودپسندانه گرفتارند و برای خروج از آن نیاز به کمک دارند. مقامات از رشد داعش جلوگیری نکردند و به این موضوع اشراف ندارند. استماع کنگره یک نسیم تازه برای از بین بردن افکار عقب‌ افتاده است. اگر کنگره با یک اقدام دو حزبی این افکار عقب مانده را تغییر بدهد می‌تواند توان واشینگتن در برابر رژیم تهران را تقویت کند."و سرانجام سفیر آدام ارلی - سخنگوی پیشین وزارت‌خارجه و سفیر آمریکا در بحرین این استماع را بسیار مهم ارزیابی کرده چرا که به گفته او: " به‌طور واقعی اعضای کنگره برای اولین بار این سازمان را به‌عنوان یک صدای قدرتمند و معتبر از جانب اپوزیسیون ایران به‌رسمیت می‌شناسند". حال می توان درک کرد که چرا حضور خستگی ناپذیر خانم رجوی در مجامع جهانی و حقوق بشری برای دفاع از حقوق به یغما رفته مردم ایران، نه تنها رژیم ضد بشری آخوندی را دچار کابوس سرنگونی می کند، بلکه مددرسانان فکل - کراواتی آخوندها را هم که منافع خود را در بقای این رژیم تبهکار پیوند زده اند ، شدیدا برآشفته است.عناصر معلوم الحال و بی پرنسیپی تحت عنوان "ژورنالیست آزاد" و یا "تحلیلگر امور ایران" که با دادن گرای غلط به جهان تلاش می کنند ضمن پنهان کردن دستان خون آلود رژیم آخوندی و همصدا با آنها با تکرار اراجیفی بر علیه سازمان مجاهدین خلق بزعم خود از پیشروی مقاومت در این عرصه نبرد جلوگیری نمایند. اگرچه هنوز پاشنه سیاست دولت اوباما در رابطه با ایران کماکان بر سیاست مماشات با ملایان جنایتکار میچرخد، اما این پیروزی تاریخی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران در یک کلام حامل این پیام روشن است که مقاومت و ایستادگی فرزندان دلیر ایران زمین و بویژه پیشتازان قهرمان آنها در رزمگاه لیبرتی هیچ مانعی را برای سرنگونی رژیم ضد انسانی خمینی و تحقق آزادی و حاکمیت مردم در ایران به رسمیت نمی شناسند و این سیاست مماشات است که باید در مقابل اراده مقاومت ایران عقب نشینی کند و حقانیت آن را به رسمیت بشناسد. حسین یعقوبی۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۴
تحولات جاری در یمن و نقش انکارناپذیر رژیم غاصب ولایت فقیه در حمایت همه جانبه مالی، نظامی و لجستیک از جریان بنیادگرا و تروریستی حوثی بار دیگر ضرورت پاسخ به این سئوال را دو چندان می کند که اساسا در شرایطی که رژیم آخوندی غرق در بحران های مرگبار داخلی و بین المللی بوده و در نتیجه تحریم های فلج کننده، فی المثل حتی توان پرداخت کامل حقوق کارمندان دولتی را ندارد، حاتم بخشی های نجومی این رژیم در حمایت از اینگونه جریانات و دمیدن در تنور این سنخ ماجرا جویی های خطرناک از سر چه نیازی است!برای پاسخ به سئوال فوق، نگاهی گذرا به ماهیت نظام ولایت فقیه به طور عام و موقعیت کنونی آن بطور خاص ضروری می نماید. امروز دیگر بر هیچ کس پوشیده نیست که نظام ولایت فقیه چه به لحاظ ساختاری و چه از نظر تاریخی وصله ناچسبی است در دنیای متمدن معاصر که توان حل هیچ یک از نیازهای جامعه جوان و نواندیش ایران را نداشته است. نتیجه این تعارض ذاتی رژیم با کل جامعه، از دست دادن مشروعیت کامل سیاسی رژیم به سرعت باد بود. از این روست که رژیم آخوندی برای حفظ موجودیت خود از همان آغاز روی کار آمدن، سرکوب مطالبات مردم را به بیرحمانه ترین شکل در دستور کار خود قرار داد و در نتیجه به یکی از منفورترین رژیم های سرکوبگر جهان تبدیل گردید. تنفر عمومی مردم از هر آنچه که نشانی از اندیشه پلید آخوندی دارد، سرنوشت تیره و تاری را در تقدیر کلیت نظام آخوندی قرار داده که از نتایج منطقی آن شکاف، سرخوردگی و انفعال در بخشهای اجرایی دستگاه سرکوب رژیم می باشد. چرا که به گواهی تاریخ، بی آیندگی نظام های سرکوبگر حتی شقی ترین شکنجه گران را برای در امان ماندن از خشم انقلابی مردم به فکر و راه گریز وادار می سازد.پروژه ساخت بمب اتم و دخالتهای فزاینده رژیم در منطقه و دود و دم تبلیغاتی اندر باب گسترش دامنه نفوذ "انقلاب اسلامی" در اقصی نقاط جهان مقدم بر هر چیز با دو هدف حیاتی برای رژیم دنبال می گردد:الف – حفظ نیروهای سرکوبگر و وارفته رژیم و اطمینان خاطر دادن به آنها با القاء این فکر که "جمهوری اسلامی ایران" قدرت برتر، پایدار و با ثبات منطقه بوده و اینکه جای هیچگونه نگرانی از آینده نیست.ب - راهکار و ابزار شانتاژ با هدف گروگان گرفتن جامعه جهانی و قدرت های خارجی ذینفع و اثرگذار در سرنوشت حکومت آخوندی برای چانه زنی و بند و بست با آنان جهت خنثی کردن و دفع تهدید اصلی نظام که همانا مردم و مقاومت سازمان یافته آن می باشد.مواضع و لاف زدنهای بالاترین کارگزاران و سران دستگاه سرکوب رژیم مؤید نکات فوق می باشد.پاسدار سلامی جانشین سرکرده کل سپاه پاسداران، برای روحیه دادن به نیروهای وارفته بسیج به قدرت نمایی کاذب توسل جسته و از رژیم غرق در بحران آخوندی تصویر یک نظام با ثبات با هژمونی منطقه ای ارائه میدهد: "هر نقطه‌ای از منافع دشمنان را با انبوه موشکها منهدم می‌کنیم. چتر سیاسی و امنیتی انقلاب اسلامی بر یمن گسترده شده است تفکر انقلاب اسلامی در منطقه استراتژیک شرق مدیترانه حاکم شده است، امروز تفکر انقلابی نشأت گرفته از انقلاب اسلامی در شرق مدیترانه، در یک میدان مؤثر استراتژیک و سوق الجیشی جهانی حاکم است." (سایت اینترنتی بسیج ٦ فروردین ٩٤)آخوند سعیدی نماینده خامنه‌ای در سپاه ضد مردمی نیز اندر باب قدرت منطقه ای نظام آخوندی در ٢٠ اسفند ٩٣در تلویزیون رژیم داد سخن سر داده و گفت: "یک روزی مرزهای ما شلمچه بود، حاج عمران بود، مهران بود، امروز مرز ما ساحل مدیترانه است، امروز یمن دارد شعار اسلامی و انقلابی می‌دهد."بدیهی است همانطور که پیشتر اشاره شد این قبیل قدرتنمایی های پوشالی رژیم، به جز بسیجی های ابله نظام، کسی را نمی فریبد و تنها سوژه های مناسب جوک و به سخره گرفتن آخوندها است. چرا که سیاست گسترش هژمونی این رژیم حتی در عراق که دودستی و در سینی طلایی از طرف آمریکا تقدیمشان شد، به شکست انجامیده و "سپهسالار" هفت خطشان قاسم سلیمانی نیز با خفت و خواری به آخور ولایت رانده شد.اما رژیم آخوندی که هرگز تا به این حد در چنبره بحرانهای داخلی و بین المللی گیر نکرده نبود، درصدد برآمد تا با بکارگیری و حمایت همه جانبه از جریان بنیادگرا و تروریستی حوثی، که به گواهی اسناد موجود خود از دست پروردگان دستگاه ولایت می باشد، از موضع قدرت، بحران یمن را به پارامتری در چانه زنیهای بین المللی و احیانا در مذاکرات اتمی وارد کرده تا به روال معمول به امتیازاتی دست یابد. در این رابطه عوامل رژیم با تبلیغات و قدرت نمایی مشمئرکننده ای از جمله در تلویزیون اعلام کردند که: "جنبش انصارالله نیروهای جدیدی به جنوب یمن اعزام کرده تا پس از تعز شهر عدن را نیز به کنترل خود درآورد." (تلویزیون رژیم ٤ فروردین ٩٤)این حسابرسی رژیم اما با تهاجمات برق آسا و بموقع نیروهای ائتلاف عربی در هم پیچیده شد و رژیم را همچون گذشته و وقتی که با قاطعیت مواجه می گردد به غلط کردم گفتن وا داشت.موضع گیری جواد ظریف وزیر خارجه رژیم که بخاطر "خونریزی و کشتار مردم" اشک تمساح می ریخت و با ابراز نگرانی تأکید می‌کرد که "لازم است که هر چه سریعتر اقدامات نظامی پایان پیدا بکند و گفتگو برای راه‌ حل شروع بشود" (تلویزیون آخوندی ٦ فروردین ٩٤) بار دیگرسراسیمگی و وحشت خمینی دجال از ارتش آزادیبخش ملی ایران در مقطع پذیرش قطعنامه ٥٩٨ را در ذهن تداعی کرد که چگونه سران "ابرقدرت پوشالی جمهوری آخوندی" در مواجهه با یک سیاست قاطع قالب تهی کرده و به دریوزگی سیاسی متوسل می شوند.کاش کشورهای مماشاتگر از این رویکرد رژیم آخوندی درس لازم را گرفته و بر فراخوان مقاومت ایران صحه گذارند که تنها با اتخاذ یک سیاست قاطع می توان دنیا را از شر رژیم آخوندی خلاص کرد. حسین یعقوبی٩ فروردین١٣٩٤
در روزهای نخست تأسیس شورای ملی مقاومت ایران، تبادل نظر پیرامون عناصر و نیروهای تشکیل دهنده آن یکی از موضوعات مورد بحث روز هواداران سازمان مجاهدین و دیگر جریانات سیاسی در فضای ملتهب تابستان سال شصت بود.

گردهمایی بزرگ مقاوت - ایران آزاد 2022

ضد فتوا

فعالیت انجمن‌های پوششی وزارت اطلاعات در آلمان