تاريخ نويسان و جامعه شناسان متعهد بدرستي به نقش حافظه تاريخي ملت ها در روند تكامل اجتماعي و مسير پيشرفت يا عقب ماندگي آنها تأكيد فراوان داشته و دارند. بدين جهت اگر ملت ها به تاريخ درست و واقعي كشور خود اشراف درست داشته باشند چه بسا امكان مي يابند كه به دور باطل تكرار فاجعه بار تاريخ گرفتار نشوند ودر پشت حكومت هاي فاسد و ديكتاتوري بعضا مشابه هم در برهه هاي مختلف تاريخ در جا نزنند و بقول معروف از تكرار تراژدي تاريخ جلوگيري كنند. بديهي است كه يك عامل كليدي و تعيين كننده مربوط است به حاكميت طولاني مدت ديكتاتورها و اعمال سانسور و اختناق و تحريف تاريخ انقلابات و خيزش ها ، كه در نهايت منجر به تكرار فاجعه ميشود كه در كنار آن عوامل مهم ديگري چون درجه بالاي بي سوادي مخصوصاً در كشورهاي جهان سوم و درصد پائين ترين سطح مطالعه سهم بزرگي در شكست ملت ها ايفا مي كنند.به عنوان مثال در تاريخ معاصر ايران وقايع مربوط به حاكميت منحوس سلسله پهلوي نمونه بارزي است كه كاملاً روشن مي سازد كه 57 سال حاكميت منحوس ديكتاتوري پدر وپسر دست نشانده استعمار از وقايع انقلاب مشروطه گرفته تا كودتاي ننگين 28 مرداد را سركوب و با اعمال سانسور شديد از اطلاع بخش بزرگي از مردم از تاريخ تحول انقلابي جلوگيري به عمل آوردند و نتيجه بلافصل آن اين شد كه نقش اسلاف خميني و آخوندهاي خميني صفت مثل كاشاني ها و فضل الله نوري ها در به شكست كشاندن جنبش مشروطه و حكومت ملي دكتر مصدق ناشناخته ماند و بخشي بزرگ از جمعيت مردم ايران از نقش اثر گذار تشكيلات وسيع طبقه آخوندها كه در طول تاريخ اغلب آنها جيره خوار دربار پادشاهان و ديكتاتورها و عوامل استعمار بودند ( باستثناي چند نفر منحصر به فرد چون مدرس و طالقاني ) بي اطلاع ماندند. و شخص خميني با اين پيشينه منفي دوباره به جاي انقلابيون واقعي سرنوشت انقلاب و رهبري آن را دزديد . نتيجه آن شد كه با وجود سازمان هاي پيشتازي چون مجاهدين و فدائيان عكس آخوند مرتجعي چون خميني در ماه ديده شد و به جاي حنيف نژادها و مسعود رجوي و بيژن جزني ها و نسل آنها خميني مرتجع به يمن تبليغات دروغ شبكه بزرگ آخوندي و بوق هاي استعماري چون بي بي سي انقلابي ترين مرد جهان معرفي شد و فاجعه بزرگي كه نتيجه آن 35 سال آزگار حكومت آخوندي با اين همه فجايع داخلي و بين المللي و منطقه اي شد .از اين منظر است كه اكنون بر عهده مقاومت سازمان يافته و روشنفكران و پيشتازان آگاه و متعهد است كه به نسل جوان امروزي كه لشكر اصلي قيام بر عليه رژيم آخوندها هستند مرتباً يادآوري مي كند كه تاريخچه اين انحرافات چيست و تهديدها و انحرافات يك انقلاب دموكراتيك و رو به جلو چه عوامل و چه كساني هستند تا اين بار بتوان يك انقلاب اصيل را به يمن بيداري و با اتكاء به تجارب و پيشينه تاريخي درست و تحريف نشده به سرانجام رساند.خوشبختانه در زمان حاضر به سایه پيشرفت ارتباطات و گسترش افراد تحصيل كرده جوان و وجود آلترناتيو و سازمان پرسابقه اي همچون مجاهدين اين نقيصه و گسست تاريخي برطرف شده است . ولي با اين وجود با توجه به وضعيت فوق العاده پيچيده جهاني و منطقه اي و سياست هاي بغايت غلط و مهلك كشورهاي غربي در قبال تحولات ايران امكان انحراف و توطئه چيني همان طور كه تا بحال ديده و تجربه كرديم باز هم منتفي نيست و بايد هوشيار بود و نسل جوان امروزي را از اين آفت ها آگاه ساخت كما اينكه در قيام بزرگ 88 كه واقعاً يك فرصت طلايي براي ريشه كن كردن آخوندها بود از دست رفت . با اين مقدمه كه البته ناكافي است لازم است مروري بر پيشينه دولت هاي جرثومه ولايت فقيه و شعارها و ترفندهاي آنها هر چند كه تكراري بنظر برسد كمك مي كند كه نسل امروز بين تغيير و سرنگوني در مقابل آفت هاي پيچيده سياسي آب بندي شود .مروري به پيشينه و شعارهاي دروغين دولت هاي آخوندي:دولت اول ناشي از قيام كه آنرا دولت موقت ناميدند توسط شخص خميني به مهندس بازرگان واگذار شد كه خميني در معرفي آن با يك دروغ بزرگ مذهبي و سياسي آن را دولت امام زمان ناميد تا جلوي هرگونه انتقاد و مخالفت با برنامه هاي اين دولت را كه در خور خواسته هاي انقلابي از نظر طبقاتي سياسي و اجتماعي نبود بگيرد تا برخر مراد سوار شده و بي مانع پايه هاي حكومت منحوس خود را تثبيت كند . اما همين خميني شياد در راستاي يك دست كردن حكومت ننگين خود با ترفند گروگان گيري و پز ضد آمريكايي دولت باصطلاح خود خوانده امام زمان را از دور خارج ساخت و در ادامه آن رئيس جمهور وارداتي خود بني صدر را هم كنار زد . و تتمه آزادي هاي سياسي قطره اي را هم كاملاً از بين برد . و در مرحله بعدي همزمان با راه انداختن جنگ ضد ملي ايران و عراق 8 سال تمام دولتي با سردمداري خامنه اي و موسوي سر كار آورد و با شعار كذايي "راه قدس از طريق كربلا می گذرد " تمامي هست ونيست مملكت را به كام جنگ فرو برد و يك اختناق بي حد و مرز توام با كشتار انقلابيون به ايران حاكم كرد كه نتيجه آن 3 ميليون كشته و آواره و خرابي صدها شهر و روستا با 1000 ميليارد دلار خسارت شد . و با خفت و خواري تمام جام زهر را سر كشيد و بجاي حسابرسي در مقابل مردم ايران از بابت اين خيانت بزرگ دست به كشتار 30000 هزار زنداني از مجاهدان و مبارزان زد تا بدين طريق انتقام خائنانه اين شكست را از مردم و پيشتازان آن بگيرد . پس از اين خيانت و جنايت بزرگ نوبت به دولت بعدي يعني دولتي به رياست جمهوري رفسنجاني رسيد كه او هم با حقه بازي و شيادي تمام بدون اينكه به عنوان فرمانده كل قوا در برابر جنايت و خيانت جنگ بي ثمر توضيح بدهد . اسم دولت خود را دولت سازندگي گذاشت . درطي 8 سال حكومت باصطلاح اين دولت سازندگي نه تنها هيچ خرابي مخصوصاً خرابه هاي عظيم جنگ بازسازي نشد بلكه يك طبقه زالو صفت از سرمايه داري فاسد آخوندي با تجار سنتي و از آخوندهاي نظير خود و آقازاده ها بوجود آمد كه فاصله طبقاتي بين اقشار مردم را به اوج خود رساند .او اين 8 سال را به چپاول و سركوب و ترورهاي مخالفان در داخل و خارج به پايان رساند و حكومت به دست يك شياد ديگر به اسم خاتمي افتاد كه شعار انتخاباتي و اصلي اين شياد اصطلاحات سياسي بود كه آنرا "دولت اصلاحات " ناميدند كه با حمايت همه جانبه دولت هاي غربي همراه بود و مماشات با اين رژيم سراپا خيانت و جنايت را به اوج خود رساندند تا آنجا كه با زد وبندهاي كثيف استعماري در اروپا و آمريكا مقاومت عادلانه مردم ايران را در ليست تروريستي قرار داده و كودتاي 17 ژوئن و قبل از آن بمباران و نابودي ارتش آزادي بخش را به اجرا در آوردند و با تمامي قوا كمر به نابودي مقاومت ايران در داخل و خارج و منطقه بستند كه به بهاي سنگين تمام شد که خوشبختانه با درايت و جانفشاني رهبري و رزمندگان و حاميان مقاومت، موفق نشدند.اما به ازاء اين خيانت بزرگ ، نه از اصطلاحات كذايي خبر شد و نه مينيمم تغييري در اين رژيم ايجاد شدو دست آخر هم اين شياد مدعي اصلاحات در برابر ولي فقيه تسليم شد و گفت كه دولت در نظام ولي فقيه يك "تدارك چي" بيش نيست . در اين دوره باصطلاح اصلاحات جنبش هاي بزرگ منجمله جنبش 18 تير دانشجويان به خاك و خون كشيده شد و بسياري از نويسندگان و منتقدان در همين دولت باصطلاح اصلاحات به طرز فجيعي قتل عام شدند و هيچ اتفاق خاصي نيفتاد و اين جنايت هاي بزرگ ماستمالي شده و با قرباني كردن يك مهره خودي بنام سعيد امامي كل پرونده جنايت مختومه اعلام شد. بعد از 8 سال بازي كلمات و شعارهاي بي محتوا چون گفتگوي تمدن ها وترهاتي از اين قبيل از شكم اين دولت باصطلاح اصلاحات موجود عجيب و غريبي بنام" پاسدار احمدي نژاد" با تقلب و جعل كه دكترين تمامي انتخابات قلابي رژيم بود سر برآورد . شعار اين پاسدار شكنجه گر و دولت او مقوله اي بنام" دولت مهرورزي" بود . اين دولت خلص پاسداري باصطلاح مهرورز، خشن ترين و قصی ترين دشمن مردم ايران در تاراج ثروت هاي ملي و گسترش تروريسم و اختناق بود. اين دولت باصطلاح مهر ورز 800 ميليارد دلار سرمايه نفتي ايران را كه بالاترين درآمد نفت در 100 سال گذشته بود صرف بمب هسته اي و صدور تروريسم کرد ویا به جيب اطرافيان ريخت. به گفته خود پاسدار احمدي نژاد بي دنده و بي ترمز دار و ندار مردم ايران را راهي دره سقوط كرد و قيام سال88 مردم ايران را براي سرنگوني رژيم با قساوت و بي رحمي تمام به خون كشيد كه همگان از جزئيات آن اطلاع دارند.دولت بعدي او يك شياد ديگر بنام آخوند حسن فريدون ملقب به حسن روحاني سكان دولت آخوندي را بدست گرفت اين بار او هم همچون اسلاف رياكار و دروغگوي خود با شعار پوسيده اعتدال و تدبير روي كارآمد كه نتيجه آن به اصطلاح دولت اعتدال يك قلم 2000 اعدامي در طي 2 سال حاكميت وي با انبوهي سركوبگري منجمله پديده شوم اسيد پاشي روي زنان و دختران ايران است كه اينها فقط بخش اندك از كارنامه ريا و دروغ و كشتار اين باصطلاح آخوند معتدل است براي جلوگيري از اطاله كلام اين نوشتار فقط يك مرور كوتاه و خلاصه اي از بيلان اين اراذل و اوباش بود كه بشود از آن نتيجه و محصول اين رژيم تبهكار را در ذهن نسل جوان امروزي زنده كرد . صد البته اين توضيحات مختصري براي نسلي كه در انقلاب حضور داشتند جنبه تكراري دارد . اما مخاطب اصلي اين تاريخچه مختصر نيروي عظيم جوان و دانشجو و تحصيل كرده ها هستندكه بيشترين درصد جمعيت 75 ميليوني ايران هستند كه آنها نيروي اصلي تغيير بحساب مي آيند كه شامل نسلي از 15 سال تا 30 ساله ها هستند كه بخشي ازتاريخ 36 سال حكومت ننگين آخوندي را شخصاً تجربه نكرده اند . و اين تاريخچه بيشتر اين نسل را مدنظر قرار داده تا با پيشينه اين رژيم تبهكار آشنا شوند . چرا كه آخوندهاي وقيح باشيادي تمام و با سوء استفاده از سياست به غايت غلط جهاني مماشات از يك طرف و تبحر در حقه بازي و جعل حقايق و فريب و سانسور يد طولائي دارند و بايد كه نسل جوان امروزي را نسبت به انحرافات و توطئه ها در اين مقطع حساسي كه آغاز دوران سرنگوني است حساس نمود .رهنمود اصلي براي نيروي تغيير اين است كه تمامي دستجات و نفرات و باندهاي گوناگون اين رژيم از آغاز تا به امروز تحت هر شعار و هر عنوان خائن – آدم كش – جلاد – دروغگو و فاسد و دشمن صلح و آزادي و عامل بدبختي تمام مردم ايران و مردم منطقه هستند . بنابراين در اين مقطع حساس كه رژيم غرق در بحران هاي مختلف دروني و بيروني است نسل قيام با تمامي قوا و با استفاده از تجارب قبلي فقط و فقط بايد به سرنگوني اين رژيم بيانديشد و فريب هيچ نوع شعار تو خالي را كه اين روزها باند روحاني و رفسنجاني همراه با حمايت مماشات گران ميدهند را نخورد . راه نجات فقط در سرنگوني تام و تمام اين رژيم تبهكار است و بس.